آرامش و پرواز روح Relax and Flying Spiri

ساخت وبلاگ
در این مدت که ما را وقت خوش بود*ز هجرت ششصد و پنجاه و شش بود(گلستان -دیباچه)کی برست این گل خندان و چنین زیبا شد؟!آخر این غوره نوخاسته چون حلوا شد؟!دیگر این مرغ کی از بیضه برآمد که چنینبلبل خوش‌سخن و طوطی شکرخا شد؟!عقل را گفتم از این پس به سلامت بنشین!گفت خاموش که این فتنه دگر پیدا شدپر نشد چون صدف از لؤلؤ لالا دهنیکه نه از حسرت او دیده ما دریا شدسعدیا! غنچه سیراب نگنجد در پوستوقت خوش دید* و بخندید و گلی رعنا شد(سعدی- غزل 191)زلیخا چو گشت از می عشق مستبه دامان یوسف در آویخت دستچنان دیو شهوت رضا داده بودکه چون گرگ در یوسف افتاده بودبتی داشت بانوی مصر از رخامبر او معتکف بامدادان و شامدر آن لحظه رویش بپوشید و سرمبادا که زشت آیدش در نظرغم آلوده یوسف به کنجی نشستبه سر بر ز نفس ستمکاره دستزلیخا دو دستش ببوسید و پایکه ای سست پیمان سرکش درآیبه سندان‌دلی روی در هم مکشبه تندی پریشان مکن وقت خوش*روان گشتش از دیده بر چهره جویکه برگرد و ناپاکی از من مجویتو در روی سنگی شدی شرمناکمرا شرم باد از خداوند پاک(بوستان- باب نهم)بسامد تکرار وقت در آثار سعدی:(غزليات ۵۰ بار -رباعیات ۷ -بوستان ۳۰ -مواعظ غزلیات ۷ -قصائد ۱۶ -مراثی ۲ -مواعظ رباعیات ۲ -مواعظ عربی ۱-ملحقات دیوان ۱-مواعظ ۵ -گلستان ۳۵-رسائل نثر ۱۴ -مجالس پنجگانه ۶ )دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح + نوشته شده در دوشنبه ۱۴۰۲/۰۹/۲۷ ساعت ۱۰:۵۶ ق.ظ توسط مهدی صحافیان  |  آرامش و پرواز روح Relax and Flying Spiri...
ما را در سایت آرامش و پرواز روح Relax and Flying Spiri دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4sahafianf بازدید : 30 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1402 ساعت: 17:30

در راه مانده تو به مقصد رسیده است.

تو خود مقصدی!

27 آذر 1402

دکتر مهدی صحافیان

آرامش و پرواز روح

+ نوشته شده در دوشنبه ۱۴۰۲/۰۹/۲۷ ساعت ۱۱:۲۹ ق.ظ توسط مهدی صحافیان  | 

آرامش و پرواز روح Relax and Flying Spiri...
ما را در سایت آرامش و پرواز روح Relax and Flying Spiri دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4sahafianf بازدید : 35 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1402 ساعت: 17:30

چو بر گنج لیلی کشیدم حصاردگر گوهری کردم آنجا نثارکنون نیز چون شد عروسی بسربه رضوان سپردم عروسی دگرندانم که با داغ چندین عروسچگونه کنم قصه روم و روسبه ار نارم اندوه پیشینه پیشبدین داستان خوش کنم وقت* خویش(اسکندر نامه)اگر صد سال مانی ور یکی روزبباید رفت از این کاخ دل‌افروزپس آن بهتر که خود را شاد داریدر آن شادی خدا را یاد داریبه وقت* خوش‌دلی چون شمع پرتابدهن پر خنده داری دیده پر آب(خسرو و شیرین)جهان دیو است و وقت* دیو بستنبه خوش‌خویی توان زین دیو رستنمکن دوزخ به خود بر خوی بد رابهشت دیگران کن خوی خود راچو دارد خوی تو مردم‌سرشتیهم اینجا و هم آنجا در بهشتی(خسرو و شیرین)درع تو به زیر چرخ گردانبس باد دعای نیک‌مردانحرز تو به وقت* شادکامیبس باشد همت نظامی(لیلی و مجنون)غمزه می‌گفت وقت* بازی توستهان که دولت به کار سازی توستخنده می‌داد دل که وقت خوش* استبوسه بستان که یار نازکش استچون که بر گنج بوسه بارم دادمن یکی خواستم هزارم دادگرم گشتم چنان‌که گردد مستیار در دست و رفته کار از دست(هفت پیکر)دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح + نوشته شده در دوشنبه ۱۴۰۲/۰۹/۲۷ ساعت ۵:۴۴ ب.ظ توسط مهدی صحافیان  |  آرامش و پرواز روح Relax and Flying Spiri...
ما را در سایت آرامش و پرواز روح Relax and Flying Spiri دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4sahafianf بازدید : 34 تاريخ : چهارشنبه 29 آذر 1402 ساعت: 17:30

و عشقسفر به روشنی اهتراز خلوت اشیاست.و عشقصدای فاصله هاست.صدای فاصله‌هایی که- غرق ابهامند- نه،صدای فاصله‌هایی که مثل نقره تمیزندو با شنیدن یک هیچ می‌شوند کدر.همیشه عاشق تنهاست*و دست عاشق در دست ترد ثانیه هاست*و او و ثانیه‌ها می‌روند آن طرف روز.و او و ثانیه‌ها روی نور می‌خوابند*و او و ثانیه‌ها بهترین کتاب جهان رابه آب می‌بخشند.و خوب می‌دانندکه هیچ ماهی هرگزهزار و یک گره رودخانه را نگشود.و نیمه شب‌ها، با زورق قدیمی اشراقدر آب‌های هدایت روانه می‌گردندو تا تجلی اعجاب پیش می‌رانند( هشت کتاب/مسافر)*تنهایی عاشق همراه فراق سازنده است. او با درک لحظه'>لحظه و ثانیه‌های ترد و شاداب و خوابیدن بر بستری از نور، چه شوقی در هستی افکنده!دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح + نوشته شده در پنجشنبه ۱۴۰۲/۰۹/۱۶ ساعت ۹:۴ ب.ظ توسط مهدی صحافیان  |  آرامش و پرواز روح Relax and Flying Spiri...
ما را در سایت آرامش و پرواز روح Relax and Flying Spiri دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4sahafianf بازدید : 38 تاريخ : يکشنبه 19 آذر 1402 ساعت: 13:10

زمانی که معشوقان یاسمن بو، در کنارت بنشینند غبار غم را فرومی‌نشانند، اما چون به ستیزه برخیزند آرام و قرار از دلت خواهند گرفت.۲- چون دلهای عاشقان را به فتراک ستم بر اسب ببندند بسته‌اند و چون گیسوان خوشبو را باز کنند جان‌ها را آشفته و پراکنده می‌کنند.۳- (از ناز و زیبایی)اگر در مدت عمر، یک لحظه هم‌نشینمان شوند برمی‌خیزند، اما پس از برخاستن آنها، نهال‌های شوق در جانمان نشانده می‌شود.۴- به اشک‌ عاشقان گوشه‌گیر اگر نظری بیفکند مروارید یافته‌اند و پس از آن اگر ارزش این کار را بیابند دیگر چهره مهربانشان را از عاشقان نخواهند گرفت.۵- آنگاه که با دهان و دندان شیرین می‌خندند، از چشمانم اشکهایی چون یاقوت اناری می‌بارد که در پی آن، راز عشق را از چهره‌ام می‌خوانند.۶- آنکه دوای درد عشق را آسان پنداشته از اندیشه درمان آن درمانده است( این بیت در خانلری و نیساری نیست)۷- آنان که چون منصور حلاج از مراد و معشوق حقیقی بهره برداشته‌اند، بر دار شدند. حافظ را از این درگاه عالی هنگام دعوت، طرد می‌کنند.( مصراع دوم شرح ختمی لاهوری:چو مجنونان هر آن قومی که حی رانند حیرانند. به طرف قبیله حی- قبیله لیلی- می‌رانند حیران هستند.در این حضور عاشقانه، پاسخ نیاز عاشقان، ناز بی.وقفه معشوق است.آری آنکه با درد عشق به دنبال درمان است زار و درمانده است.چه دردی شیرین‌تر از عشق؟!( اگر عاشق در حضور معشوق نیاز آرد معشوق جفا گیرد که خوشی معشوق در آن باشد. رساله لوایح)دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح + نوشته شده در جمعه ۱۴۰۲/۰۹/۱۷ ساعت ۱۱:۳ ب.ظ توسط مهدی صحافیان  |  آرامش و پرواز روح Relax and Flying Spiri...
ما را در سایت آرامش و پرواز روح Relax and Flying Spiri دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4sahafianf بازدید : 32 تاريخ : يکشنبه 19 آذر 1402 ساعت: 13:10

آسمان در کشتی عمرم کند دایم دو کاروقت* شادی بادبانی گاه انده لنگریگر بخندم وآن به هر عمری است گوید زهرخند!ور بگریم وآن همه روزی است، گوید خون‌گری!(قصیده 193)مرا وقتی خوش است* امروز و حالیقدح‌ها پر کنید و حجره خالیکه داند تا چه خواهد بود فردابزن رود و بیاور باده حالیرهی دلسوزتر از روز هجرانمیی خوش‌تر ز شب‌های وصالیز طبع خود نخواهد گشت گردوناگر زو شکر گویی یا بنالیقدح بر دست من نه تا بنوشمبه یاد مجد دین زین‌المعالی(غزل 279)برحسب حال مطلع شعری گزیده‌اموآورده‌ام به صورت تضمین و بس خوش* استگویم کسی که چهرهٔ روزی چنین بدیدخاصه چنین که طرهٔ شب‌ها مشوش استبر خاطرش هر آینه این شعر بگذردکامروز وقت باده و خرگاه و آتش استچندان بقات باد ز تاثیر نه سپهرکاندر زمانه طبع چهار و جهت شش است(قطعه 76)دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح + نوشته شده در شنبه ۱۴۰۲/۰۹/۱۸ ساعت ۱۲:۳۱ ب.ظ توسط مهدی صحافیان  |  آرامش و پرواز روح Relax and Flying Spiri...
ما را در سایت آرامش و پرواز روح Relax and Flying Spiri دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4sahafianf بازدید : 29 تاريخ : يکشنبه 19 آذر 1402 ساعت: 13:10

گفتگوی ابوسعید مهنه با پیری روشن‌ضمیر دربارهٔ صبر:شیخ مهنه* بود در قبضی عظیمشد به صحرا دیده پر خون، دل دو نیمدید پیری روستایی را ز دورگاو می‌بست و ازو می‌ریخت نورشیخ* سوی او شد و کردش سلامشرح دادش حال قبض خود تمامپیر چون بشنید گفت ای بوسعید*از فرود فرش تا عرش مجیدگر کنند این جمله پر ارزن تمامنه به یک کرت، به صد کرت مدامور بود مرغی که چیند آشکاردانهٔ ارزن پس از سالی هزاراز درش بویی نیابد جان هنوزبو سعیدا* زود باشد آن هنوزتا طلب در اندرون ناید پدیدمشک در نافه ز خون ناید پدیدهرکه را نبود طلب، مردار اوستزنده نیست او ، صورت دیوار اوستهرکه را نبود طلب حیوان بودحاش لله صورتی بی‌جان بودچون تنک مغز آمدی بی‌دل شدیکز شراب، مست لایعقل شدیمی مشو آخر به یک می‌مست نیزمی‌طلب چون بی‌نهایت هست نیز(وادی طلب)- ارتباط دوسویه عارفان و سالکان: ابوسعید برای ادامه راه سلوک، از پیرمرد روشن‌ضمیر راهنمایی و مدد می‌گیرد. + نوشته شده در سه شنبه ۱۴۰۲/۰۹/۰۷ ساعت ۸:۱۴ ق.ظ توسط مهدی صحافیان  |  آرامش و پرواز روح Relax and Flying Spiri...
ما را در سایت آرامش و پرواز روح Relax and Flying Spiri دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4sahafianf بازدید : 47 تاريخ : چهارشنبه 8 آذر 1402 ساعت: 15:29

حکایت ابوسعید مهنه با مستی که به در خانقاه او آمدبوسعید مهنه* با مردان راهبود روزی در میان خانقاهمستی آمد اشک‌ریزان بی‌قرارتا در آن خانقاه آشفته‌وارشیخ کو را دید آمد در برشایستاد از روی شفقت بر سرشگفت هان ای مست! اینجا کم ستیز!از چه می‌باشی، به من ده دست و خیز!مست گفت: ای حق تعالی یار تو!نیست شیخا دست‌گیری کار تو!شیخ در خاک اوفتاد از درد اوسرخ گشت از اشک روی زرد او(فی وصف حاله-در تذکره الاولیا و مصیبت نامه هم گذشت)حکایت ابوسعید مهنه با قایمی(دلاک) که شوخ بر بازوی او می‌آوردبوسعید* مهنه در حمام بودقایمش افتاده مردی خام بودشوخ(چرک) شیخ آورد تا بازوی اوجمع کرد آن جمله پیش روی اوشیخ را گفتا بگو ای پاک جان!تا جوانمردی چه باشد در جهان؟شیخ گفتا: شوخ پنهان کردن استپیش چشم خلق ناآوردن استاین جوابی بود بر بالای اوقایم افتاد آن زمان در پای اوچون به نادانی خویش اقرار کردشیخ خوش* شد، قایم استغفار کردخالقا! پروردگارا ، منعما!پادشاها! کارسازا ، مکرما!شوخی(گستاخی) و بی‌شرمی ما در گذار!شوخ ما را پیش چشم ما میار!(بخش دوم-در اسرار التوحید ص 268، قسمت 15 همین مجموعه گذشت )دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح + نوشته شده در چهارشنبه ۱۴۰۲/۰۹/۰۸ ساعت ۸:۸ ق.ظ توسط مهدی صحافیان  |  آرامش و پرواز روح Relax and Flying Spiri...
ما را در سایت آرامش و پرواز روح Relax and Flying Spiri دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4sahafianf بازدید : 43 تاريخ : چهارشنبه 8 آذر 1402 ساعت: 15:29

من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرملطف‌ها می‌کنی ای خاک درت تاج سر(غزل 328)لسان الغیب خود را لایق حضور در ذهن معشوق نمی‌داند. مهندسی معکوس: ناآرامی‌ها و انسان‌های غیر هم‌سو با انرژی‌های درونی ما نیز نباید سزاوار حضور در ذهن ما باشند.دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح + نوشته شده در چهارشنبه ۱۴۰۲/۰۹/۰۸ ساعت ۱۱:۳۷ ق.ظ توسط مهدی صحافیان  |  آرامش و پرواز روح Relax and Flying Spiri...
ما را در سایت آرامش و پرواز روح Relax and Flying Spiri دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4sahafianf بازدید : 38 تاريخ : چهارشنبه 8 آذر 1402 ساعت: 15:29